به گزارش مجله خبری نگار، سعداالله مشایخی یکی از رزمندگان دفاع مقدس تعریف میکند: «در یکی از عملیاتها که قرار بود در چزابه انجام شود، ما در خط گیر کردیم. عملیات ناموفقی بود؛ به همین دلیل ما را ۲ شب بعد به منطقه طلائیه بردند.
در طلائیه هر شب ۱۰۰ متر با لودر و بولدوزر خاکریز میزدیم. دوستم دهقانپور همان جا به شهادت رسید و من و بیژن آسوبار هم ترکش خوردیم. با این حال از فردای آن روز دوباره کارمان را شروع کردیم.
وقتی مشغول کار میشدیم، صدای دستگاهها به قدری بود که متوجه هیچ چیز نمیشدیم. وقتی کارمان را تعطیل میکردیم و برمیگشتیم، تازه میفهمیدیم آتش دشمن چقدر سنگین بوده و اطرافمان چه گذشته است! معمولاً فاصله دشمن تنها ۲۰۰ متر بود و اگر سرمان را کمی از خاکریز بالا میبردیم، در دید مستقیم دشمن قرار میگرفتیم.
یک شب که مأموریت داشتیم ۱۰۰ متر خاکریز بزنیم، چنان مشغول کار بودیم که متوجه پیشروی خود نشدیم. ۳ لودر و ۳ بولدوزر داشتیم و سعی میکردیم هرچه سریعتر ۱۰۰ متر خاکریز بزنیم و برگردیم، اما بدون اینکه بفهمیم دست به چه ریسک بزرگی زدهایم، ۲۰۰ متر خاکریز زدیم و جلو رفتیم!
عراقیها که فکر کرده بودند نیروهای ایرانی با تانک و لودر حمله را آغاز کردهاند، پا به فرار گذاشته و عقبنشینی کردند!
آنها فردای آن روز تازه متوجه شدند که مرتکب چه اشتباه بزرگی شدهاند.»